.........

ساخت وبلاگ
سلام.

متاسفم برای تاخیر یک هفته ایم.اگر خواننده ای داشته باشم، مطمئنن متوجه میشدکه من، با توجه به کنکوری بودنم، حتی تو زمان آزمون هام، داستان هامو آپ میکردم..ولی..برای این تاخیر فقط متاسفم.
دوشنبه...96/9/27....تلخ ترین روز سال برای تمام کی پاپر ها..نمیخوام بزرگش کنم و سایتم رو پر از عکس های جونگهیون عزیزم بکنم اما...تمام کسانی که دنبالم میکردن، مطمئنا با روحیه ی ضعیف و شکننده ی من آشنا بودن.
سال 2009، سالی که من شاول شدم..سالی که من شیفته ی اخلاق ضد و نقیض یه قد کوتاه که اصرار داشت قدش173عه نه 170 شدم. سالی که واله ی یه پسر که قیافه ی چندان قشنگی نداشت و خام بودن چهره ش تو ذوق میزد و با همون قیافه، بدون اینکه برای تنها بودنش تو اولین اجرا گله کنه، برای دوری از مادرش گریه کرد و گفت دوستش داره، شدم...سالی که فهمیدم پسرای کی پاپ هم میدونن چطوری باید با یه خانم رفتار بشه.
شاینی جدا از یه گروه بودن، خانواده ی اول من بود.قبل از ورود اکسو به زندگیم و زیر و رو کردنش، نمیگم به شدت اکسو اما...تا حدودی زندگیم حول محور شاینی میچرخید و جونگهیون...تمام چیزی بود که من از شاینی انتظار داشتم...با replay پا گذاشت توقلب کلی نونا و دونگسنگ تو دنیا و باlucifer خودشو به زور تو قلبمون تثبیت کرد.باhelloهممون رو تو خلصه شیرینی برد و با ring ding dong بهمون ته نوت بالا رو نشون داد و تواناییشو برای چندمین بار اثبات کرد و با نبودنش تو why so seriousتنمون رو لرزوند. با برگشتنش تو sherlok ، تازه فهمیدیم جونگی چه قدر خوبه و شاینی بدون اون...انگار یه چیزی کم داره.
اکسو اومد...سال 2012...و توجها همه به سمت گروه پسر فوق العاده ی اس ام جلب شد...و شاینی کمرنگ شد..کمرنگ و کمرنگ تر....

سال2013...باevery body وdream girl به جنگgrowl رفتن و اونجا فهمیدن..نو که اومد به بازار...کهنه میشه دل آزار.....منم برای دو ماه فراموش کردم شاینی نیست...اما...بازم ادامه دادم و دنبال کردمشون...چون جونگ هیون برام با ارزش بود...
سال2015 آلبوم تکیشو کنار آهنگ گروهیview منتشر کرد و منو با crazy دیوونه کرد....
سال 2016 بود که با she is، دوباره تو قلبمون برگشت و بعد از اون دوباره فعالیت گروهی شروع شد.
سال 2017.... وشروعی برای 2018ای تلخ...
دوشنبه وقتی خبر رو شنیدم، هنوز اس ام تایید نکرده بود و این باعث شد قهقهه بزنم..با خودم گفتم عجب آدمای مزخرفی پیدامیشن که یه همچین شایعه هایی پخش میکنن....اما وقتی اس ام تایید کرد و سایت ها پر شدن از عکس و فیلم کسی که تا قبل از اون، هیچوقت اینهمه مورد توجه نبود.....شکستم....
اگه قرار بود با مرگش انقدر مورد تو جه قرار بگیره، منم بهش حق میدم که بخواد بره....
ترسناکه...این واقعا ترسناکه که یه دنیا منتظر باشن یه نفر بمیره تا براش دلسوزی کنن و بولدش کنن...
سه روز کامل حالت افسرده هارو داشتم...و وقتی داغون تر شدم که پسرام رو با چشمای گریون دیدم...لی که یک سال به کره نیومده بود و لوهانی که به کره اهمیتی نمیداد....سوهویی که همیشه محکم و با صلابت قدم بر میداشت، انقدر تو شک بود که تلو تلو میخورد...سه روز کامل گریه کردم...خانواده ام به خاطر وضعیتم کل وسایل ارتباطی رو ازم گرفتن که بیشتر داغون نشم...و من فقط خدارو شکر میکردم که این یه هفته به تعطیلی خورده بود...هر چند وقت یه بار به بچه هام نگاه میکردم و با یاد آوری حالشون اشک میریختم...مادرم و خواهرم سعی داشتن آرومم کنن ولی کاری از پیش نمیبردن...شنبه این هفته، حتی مدرسه هم نتونست جلوی گریه کردنمو بگیره و من کل زنگای تفریح مثل افسرده ها تو ب//غل یکی از کی پاپرای مدرسه اشک میریختم....درصدا ونمره هام توآزمون های آنلاین، کاهش چشم گیری داشتن به حدی که مشاور مدرسه ازم خواست دو ساعت تمام ...همه ی اتفاقاتی که برام افتاده بود رو روی یه کاغذ بنویسم و این...تا حدودی کمکم کرد تا خالی بشم...
و من الان اینجام...دوباره به حالت اولم برگشتم...حالا کم کم باورم شد که جونگ هیون..دیگه نیست تا اصرار کنه قدش 173عه...دیگه نیست تا برامون آهنگی رو که برای اکسو نوشته با افتخار بخونه...دیگه نیست تا بخواد با صداش گرممون کنه و دیگه نیست تا با دیدن دختر بچه ها دیوونه بشه...
جونگ هیون عزیزم...متاسفم که انقدر مرده پرستیم...متاسفم که دلسوزی به خاطر مرگت باعث شد خیلی ها بشناسنت...متاسفم که باید اینهمه استعداد، زیر یه خروار خاک دفن بشه....متاسفم.....فقط...متاسفم....
همچنان احترام زیادی برات قائلم...همچنان اعتقاد دارم عالی بودی...همچنان اعتقاد دارم شاینی 5نفره ست و همچنان اعتقاد دارم....تو جات اونجا خوبه...نمیدونم...شاید خیلی بهتر از یه دنیا که مردم توش منتظرن یکی بمیره تا بولدش کنن و اونو اسطوره خودشون قرار بدن...
متاسفم که حتی عکسی از جونگی نمیزارم....تقصیر من نیست...حالم جوری نیست که بتونم دوباره به صورت جونگی نگاه کنم...خجالت میکشم از غفلتم و خجالت میکشم که حتی دیگه گریه کنم....

جونگی عزیزم...توهمیشه تو قلب ما زنده ای...
فقط همین.....

0=3+3...
ما را در سایت 0=3+3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : exohunhanfanfiction بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 10:53